دونگ هو:اون دختره با کوین رفتند اتاق پرو لباس دختره رو عوض کنن
رزی:دختره اسم داره..............اسمشم مریه................
دونگ هو:بله.........ببخشید..................خب اسم شما چیه؟؟؟
رزی:من رزی ام...............
دونگ هو:منم دونگی ام
رزی:خودم میدونم
دونگی:تا دختره و کوین بیان بریم بشینیم حرف بزنیم
رزی:دختره نه...............مری
دونگ هو:بله..........ببخشید
بعد رفتند نشستند
تو این مدتی که مری و کوین رفتند و دونگ هو و رزی هم بعدشون رفتند بچه های گروهشون داشتند با تعجب نگاشون میکردند..........
دونگ هو و رزی رفتند یه گوشه نشستند
دونگ هو:رزی..................تو و مری کره ای نیستید نه؟؟؟؟؟؟؟(چه چایی نخورده پسرخاله شد!!!!)
رزی:نه......................ما ایرانی هستیم...........البته تو کره بدنیا اومدیم اما والدینمون ایرانی ان.....
دونگ هو:بله درسته....................چند سالتونه؟؟؟(به تو چه آخه فینگیلی...........مگه میخوای بیای خواستگاری؟؟؟)
رزی:هردومون همسنیم.....................18سالمونه و دبیرستانمون تموم شده(په نه په.........میخواستی 18 سالت باشه و بری اول ابتدایی؟؟؟)
دونگ هو:صحیح است..........................خب با هم دوستین؟؟؟(این فک کنم میخواد بیاد خواستگاریه من نه رزی!!!!!!...........همه سوالاش راجع به منه!!!)
رزی:نه با اجازتون دختر خاله ایم!!!!!!!!!!
دونگ هو:بله..........بله...................خب الان واسه چی کوین آوردتون اینجا؟؟؟؟
رزی:کوین شی یه خرابکاری کرده بود..............باید درستش میکرد
همون لحظه کوین و مری از اتاق اومدن بیرون
کوین:بفرمایید..............اینم این خانوم تحویل شما
دونگ هو:این خانوم اسم داره..............اسمشم مریه..........
کوین:خوشبختم مری..................................رو به رزی کرد و گفت:و شما؟؟؟؟
دونگ هو:ایشونم رزی هستن!!!!!!
رزی:خودم زبون دارم با اجازتون!!!!!!!
بعد خندیدند
ایلای اومد جلو و گفت:دونگی ، کوین.............................شما این خانومارو میشناسین؟؟؟
کوین:نه خیلی...........................یه خرده حسابی داشتیم که باید حلش میکردیم.................
ایلای:خب معرفی نمیکنید؟؟؟
دونگی:ایشون مری و ایشونم رزی هستن
رزی:بخدا خودمون زبوون داریم به چه درازی!!!!!!!
بعد خندیدند
ایلای:خب شما برید تو سالن بشینید................ما میایم واستون هنر نمایی میکنیم
کوین:من یه دقیقه برم جایی و بیایم..............نریدا..............الان میام
بعد سریع رفت تو سالن و بعد از 5 دقیقه برگشت
ایلای:کجا رفتی؟؟
کوین:ها؟؟................هیچی............یه جا کار داشتم
بعد روبه دونگ هو کرد و یه چشمک بهش زد
دخترا به همراه ایلای چپ چپ نگاش کردند
دونگ هو:خب خانوما..................خوشحال شدیم از دیدنتون.....................
کوین:تا بیرون همراهیتون میکنیم.......................
مری:نه..............خودمون میریم
کوین:اصلا راه نداره....................خودمون میرسونیمتون(مگه کجا میخوان برن که برسونیدشون..............کل راه 20 قدمم نمیشه!!!!!!!!!!!)
بعد دست مری رو گرفت...................دونگ هو هم دست رزی رو گرفت و چهارتایی رفتند به سمت سالن.................بقیه اعضای یوکیس همونجور با تعجب نگاشون کردند
دونگ هو و کوین دخترا رو بردند و درست کنار هان بیول(مجریه برنامه)نشوندند
بعد کوین گفت:هوای این دوتا رو داشته باش......................
هان بیول:اوکییییییی...............................
بعد روبه دخترا کرد و پرسید:شما آهنگی بلدین که هم بتونین درست بخونین هم عین خودش برقصین؟؟؟؟
دخترا با تعجب فراوان نگاش کردند
هان بیول:راستش ما میخواستیم دوتا دخترو انتخاب کنیم که بتونن آهنگای یه گروه رو بخونن و برقصن..............کی از شما دوتا بهتر................حالا آهنگی بلدین؟؟؟
رزی:خب آره...................................بلدیم........................اما نمیدونم بتونیم درست انجامش بدیم یا نه..........
هان بیول:میتونید..................نگران نباشید..............حالا چی بلدین؟؟؟؟؟
مری:خب......................یه دقیقه صبر کنید تا مشورت کنیم.............
بعد از دو دقیقه.....................
مری و رزی:NEVERLAND
هان بیول و دونگ هو و کوین:NEVERLAND(په نه په.....................I LIKE YOU..............)
مری:خب آره................ایرادی داره؟؟؟؟
کوین:ما خودمون هنوز بلد نیستیم این آهنگو درست حسابی بخونیم........................اونوقت شما؟؟؟
رزی:ما میتونیم............................شما مارو دست کم گرفتید....................
پسرا:پس..........................فایتینگ
بعد کوین و دونگ هو رفتند
هان بیول:خب..................شما انگلیسی بلدین؟؟؟
رزی:په نه په...................فقط شما بلدین
مری:چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هان بیول:خب باید خودتون رو معرفی کنید و بگید کی هستید.....................الان بهتره اینجا نشینید....................برید وقتی نوبت خوندنتون شد بیاید....................سوپریاز میشن مردم............
مری:اوکی...................الان کجا بریم؟؟؟
هان بیول:برید همونجایی که اومدین
بعد رزی و مری پا شدند رفتند همون جایی که خواننده ها جمع میشن
کوین:چرا برگشتین؟؟؟
رزی:میخوایم بعدا بریم که سوپرایز شن.............
مری:رزی...................بریم یه جا بشینیم فکر کنیم چی باید بگیم
رزی:باشه
بعد باهم رفتند یه گوشه رو دوتا صندلی نشستند و شروع کردند حرف زدن
مری:وای من استرس دارم
رزی:استرس نداشته باش................فقط بریم چی بگیم؟؟؟
مری:میگیم...................سلام بعد خودمونو معرفی میکنیم
رزی:خب چی بگیم
مری:من میگم....................سلام من مری وو هستم..............تو هم میگی سلام من رزی شین هستم(تو داستان این فامیلیه که خونواده انتخاب کرده...............واسه زندگی تو کره باید فامیلیه کره ای داشته باشیم)
رزی:میخوای بگیم ایرانی هستیم؟؟؟؟......................اینجوری بیشتر حال میکنن....................میگن ایرانی ها هم کره ای گوش میدن و کره ای بلدن.........................
مری:اوممممممممممممممممممم.......................فکر خوبیه.......................
خب دیگه نظر زیاد باشه دیگه
حلالتون نمیکنم اگه نظر کم بدین
بابای
برچسب : BE MINE, نویسنده : woo sung min u-kiss بازدید : 352