داستان U-KISS و I-KISS قسمت 45

ساخت وبلاگ

اینم از این:

مریم:خب........................................

کوین:تو نباید دیگه از من خجالت بکشی...........................من الان نزدیک یه ساله که دوست پسرتم(هــــــــــــــــــــــــــی............................چقدر زمان زود میگذره...............)

مریم:باشه...................................دیگه خجالت نمیکشم...............................(هیییییییییییی)

کوین:پس حالا میذاری ببوسمت؟؟؟؟؟.........................البته اگه شوکه نمیشی................(چه پررو.....................رو میدی به لر همین میشه دیگه...................لرهای عزیز.................ببخشید....................خودمم یه جورایی لرم)(کوین جان..............آدم برای اینکارا اجازه نمیگیره...............به قول رزی....................حسش میپره)

مریم خندید و چشاشو بست و گفت:تا دوباره دستگاه شوک بهم وصل نکردن..............زود باش(ینجا دیگه واقعا به لر رو دادند....................مریم بی ادب...................کیانا حق داره میگه بهم میگن دختر منحرفه...............)(کیانا............واقعا میگن؟؟؟)

کوینم خندید و اومد جلو و مریمو بوسید(چی میشد داستان من واقعی میبود؟؟؟؟.........................)(وای من خیلی منحرف شدم)(لازم نکرده واقعی باشه!!!!!!!)(نه...........واقعی باشه)(اه...................اصلا بیخی)

بعد از یه ربع(کوین رکورد شکستا...................ماشالله...........................بزنم به تخته............راه افتادیم مادوتا)کوین اومد عقب.........................دید مریم خوابش برده(ههههههه.............چه ضد حالی زدما...............بچم با ذوق و شوق اومد جلو اونوقت من خوابیدم)(خاک تو سرت مریم)(تو واقعیت که نمیخوابم...................)(تو غلط میکنی تو واقعیتم بخوابی)

کوین خندید و مریمو بغل کرد و گذاشت رو تخت و خودشم کنارش خوابید

بالاخره زوجای عاشق تموم شدند

وای دستم ترکید

صبح ساعت ده بود که گوشیه هر هفتا دختر در گوشه گوشه ی ژاپن زنگ خورد

حدس میزنید کیا بودن؟؟؟؟؟؟؟

بله

درسته!!!

T-ARA

نمیدونم چرا این گروه انقدر احساس صمیمیت کردند با ما!!!!!!

هرکدوم از اعضای تی آرا به یکی از اعضای آی کیس زنگ زدند

جیون به کیانا

بورام به مریم

ایون جانگ به نیلو

سویون به درسا

هوایونگ به طهورا

هیومین به صبا

کیوری به نگین

گفت و گوی همه ی تماسها یکی بود...............پس کلی مینویسم:

تی آرا:سلام.................کجایی؟؟؟

آی کیس:سلام...............بیورنم...............چطور؟؟؟؟

تی آرا:امروز باید برگردیم کره........4 ساعت دیگه پرواز داریم

آی کیس:باشه الان میام

.

.

.

خلاصه دخترای آی کیس حاضر شدند و با پسری که باهاش بودند رفتند صبحونه خوردند و رفتند هتل(البته کیانا و طهورا که هتل بودند)

توی هتل

همه ی گروها تو لاویه هتل آی کیس اینا نشسته بودند!!!!(گروهارو که یادتونه....؟؟؟)

آی کیس و یوکیس رسیدند

بعد از سلام احوالپرسی:

ایون جانگ:3ساعت یدگه پرواز داریم.......................برید وسایلتونو جمع کنید

ایلای:چرا انقدر زود؟؟؟؟

سئوهیون:توی کمپانی یه اتفاقاتی افتاده.....................رییس گفته باید برگردیم

کیانا:چه اتفاقاتی؟؟؟؟

سئوهیون:مثل اینکه دوتا گروه جدید به کمپانیمون اضافه شدند.....................

همه:چی؟؟؟؟؟

یوری:رییس گفت دوتا گروه جدید اضافه شدند................یکیشون آمریکایین......................یکیشون ایرانی(سوپرایزززززززززززززز)

آی کیس:ایرانی؟؟؟؟؟

صبا:چه هموطنای فعالی داریم.......................(په شی؟؟؟؟)

کیانا:خب الان چی کار کنیم؟؟؟؟؟؟

جیون:بشینید با هم کارتون سیندرلا نگاه کنیم......................خب برید وسایلتونو جمع کنید دیگه!!!!!!!!!

آی کیس و یوکیس رفتند وسایلشونو جمع کنند..................بقیه هم همونجا موندند

نیم ساعت بعد اومدند و رییس زنگ زد به سوهیون

سوهیون:سلام رییس........

رییس:سلام........آماده اید؟؟؟؟...................2 ساعت دیگه پرواز داریدا...............5 دقیقه دیگه ماشین جلوی هتل منتظرتونه.................

سوهیون:بله رییس................آماده ایم..................ممنون....................خداحافظ

و تلفن رو قطع کرد

نیلو:چی شد؟؟؟؟؟

سوهیون:هیچی دیگه...........................5 دقیقه دیگه ماشین میاد دم هتل

5 دقیقه بعد همه رفتن روار شدن و رفتن فروگاه و بلیطاشون رو دادن و چمدونارم تحویل دادن و خلاصه که رفتن سوا هواپیما شدن(راستی.................سایونم بودا!!!!!!!)

حدودا 2 ساعت بعد توی کره بودن

ای جی:هیچجا خونه خود ادم نمیشه

درسا:تو توی خیابون بدنیا اومدی؟؟؟؟؟؟؟..................هنوز نرسیدیم خونه

ای جی:منظورم خاک وطنه...............

همشون روشون رو پوشونده بودند بجز یه نفر.....................و اون کسی نبود جز..........................مریم سوتی...............................

مریم یادش نبود که باید روشو بپوشونه که کسی نشناستش..........................یهو دید یه ایل از مردم ریختن سرش....................بقیه خواننده ها برای اینکه مردم نریزن سرشون یواشکی در رفتند و توی ماشین قایم شدند و منتظر شدن تا مریم بیاد(بیچاره مریم...........خیلی نامردید که رفتید)

مریم بدبخت موند و هزاران نفر آدم که ریخته بودن رو سرش و ازش عکس و امضا میگرفتن

وقتی دید بقیه رفتن ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد(از بس نامردید....................دارم واستون)

داشت امضا میداد که دید یه نفر اومد و دستشو کشید از سیل جمعیت نجاتش داد...............یکم که از مردم دور شدند مریم وایساد و گفت:ببخشید شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اون شخص برگشت و عینکشو در آورد...................رن بود(ای بابا چقدر کنه اس)

مریم دستشو از دست رن کشید بیرون و خواست بره که رن دوباره دستشو گرفت

مریم با عصبانیت برگشت و نگاش کرد

مریم:چیه؟؟؟؟......................چی کارم داری؟؟؟؟؟؟؟

رن:مریم......................هنوز از دستم ناراحتی؟؟؟؟

مریم:نه دارم از هپخوشحالی میمیرم..................میخوای ناراحت نباشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رن:مریم من تورو دوست دارم.......................نمیخوای بفهمی؟؟؟؟

مریم:نه نمیخوام....................تو چی؟؟؟؟.....................تو نمیخوای بفهمی من از تو بیذارم؟؟؟؟(نهههههههههه...............بیذار نیستم عجیجم)

رن:نه منم نمیخوام........................تا ندونم چرا دوستم نداری از عشقت دست بر نمیدارم!!!!!!!!!

مریم:من تورو دوست ندارم..............................نمیتونم دوستت داشته باشم......................من کسه دیگه ی رو دوست دارم و حاضرم جونمم بخاطرش بدم

رن:کوین؟؟؟؟؟.......................چرا تو باید اونو دوست داشته باشی؟؟؟؟..................من چیم از اون کمتره؟؟؟؟(همه چیت.......................کوین جونم یه دونه باشه...............کفشای سفید باشه...................با اینکه نمیدونم با چیش دلمو برده اما خدایی بیش از حد تصور دوسش دارم)

مریم:میشه خودتو با کوین مقایسه نکنی؟؟؟؟..........................تو خیلی با کوین فرق داری..............قبول کن که کوین تنها کسیه که من میتونم دوست داشته باشم.....................

رن:نمیتونم قبول کنم.............من الان مدتهاس که تورو دوست دارم......................اما تو هیچ حسی نسبت به من نداری

مریم:واسه چی باید داشته باشم.........................نمیتونم دوستت داشته باشم..............تو جای داداشه منی..........................عاشق شدن که زوری نیست

رن:مریم..............خواهش میکنم..........................من نمیخوام داداشت باشم

مریم دستشو کشید بیرون و گفت:خواهشا دیگه دور و بر من نپلک.................نمیخوام دوباره با کوین درگیر بشین

رن:مریم..........................(کوفت..................میگم نه بگو چشم)

مریم:ازت خواهش میکنم..............................برو دنبال یه دختری که تورو واقا دوست داشته باشه.................کسی که عشقت رو درک کنه....................من نمیتونم درکت کنم......................بیانه...........................اما مطمئنم میتونی یه دختر خوب مناسب خودت پیدا کنی..........................یکی که عشقتون دو طرفه باشه.........................بیانه.................................خداحافظ

و رفت

رن نشست رو صندلی و یکم گریه کرد و بعد تصمیم گرفت مریمو فراموش کنه..........................فهمید مریم هیچوقت نمیتونه دوسش داشته باشه.................پس دنبال یه دختر بهتر از مریم گشت(دختر بهتر ازم ن میخوای بگو خودم واست جور کنم..................فت و فراوونه...................البته بین دوستام.....................دوستام همه صدها برابر بهتر از منن)

مریم رفت بیرون فرودگاه و دید همه تو ماشینا منتظرشن

اما به هیچکدوم اهمیتی نداد و رفت تا تاکسی بگیره

کوین صورتشو پوشوند و از ماشین پیاده شد و رفت پیش مریم

کوین:مریمی..................چی شده؟؟؟؟

مریم:برو با من حرف نزن......................

کوین:چی شده؟؟؟؟.........................من اشتباهی کردم؟؟؟؟

مریم:اشتباه از این بزرگتر؟؟؟............منو بین اون همه آدم تنها گذاشتین رفتین..................اصلا من واستون اهمیتی دارم؟؟؟؟

کوین:واقعا ببخشید..................خب ما ترسیدیم بیان سراغ ما و اونوقت یه 3-4 ساعتی تو فرودگاه معطل بودیم............واسه همین رفتیم

مریم:الانم برید................معطل من شدید؟؟؟؟؟؟......................بیانه کوین شی؟؟؟؟

کوین:مریم.............چرند نگو.................بیا بریم سوار شیم

مریم:نمیام...................

کوین مریمو بغل کرد و بردش سمت ماشین و مریمم همش جیغ میزد و میگفت منو بذار پایین(دوباره لر بازیه مریم گل کرد)

تو ماشین مریم یه کلمه هم حرف نزد و همش از پنجره بیرونو نگاه یکرد

کوین که کنارش نشسته بود دستشو گرفت و گفت:ببخشید دیگه

مریم:ولم کنید...................خستم میخوام بخوابم

کوین:خب سرتو بذار رو شونه من بخواب

مریم سرشو تکیه داد به شیشه و گفت:لازم نکرده..............................بعد دستشو از دست کوین کشید بیرون

کوین سرشو گذاشت رو شونه مریم و دیگه هیچی نگفت

رسیدند خونه

آی کیس رفتند خونشون یوکیسم رفتند خونشون..........................بقیه گروها هم رفتند خونشون

مریم که بلافاصله رفت تو اتاقش و درو قفل کرد و شروع کرد گریه کردن

کیانا:بچه ها مریم چشه؟؟؟؟؟

صبا:نمیدونم هیچی نمیگه

نگین:وای نکنه بخاطر اینکه ما رفتیم ناراحته؟؟؟؟

نیلو:نه بابا...................مریم اونجور ادمی نیست که بخاطر این چیزا ناراحت شه

درسا:حتما با کوین دعواش شده!!!!!!!!!

طهورا:آره فک کنم.........................تو ماشینم اصلا باهاش حرف نزد

نگین:وای من نگرانشم

درسا:من میرم باهاش حرف بزنم

دخترا:درسا فایتینگ

خندیدند و درسا اومد سمت اتاق مریم

تق تق تق

مریم:کیه؟؟؟؟؟؟؟؟

درسا:منم منم مادرتون.................غذا اوردم براتون

مریم:درسا برو حال ندارم

درسا:باز کن کار دارم

مریم:چی کار داری؟؟؟

درسا:یه کاریییییییییییییییی.................................باز کن

مریم:درسا برو اعصاب ندارم.................یه چیزی بهت میگما

درسا:مثلا چی بهم میگی؟؟؟......................مری تو که میدونی من چه کنه ایم..............به ین راحتی دست بردار نیستم(بله خوب میدونم..................میشناسمت)

مریم پاشد قفل درو بازکرد ورفت رو تخت خوابید و گفت:بازه بیا تو.................

درسا هم پرید تو و درو پشت سرش قفل کرد(درسا..............مشکوک میزنیا..................درو چرا قفل میکنی؟؟؟)

مریم:چی کار داری؟؟؟؟

درسا:یه کار خوب................................................................بعد اومد روتخت کنار مریم نشست و دستشو گذاشت رو کمر مریم

مریم خندش گرفت گفت:درسا جون مادرت بیخیال شو..................حال ندارم

درسا:مریم...................................با من ازدواج میکنی؟؟؟؟

مریم زد زیر خنده و گفت:درسا دوباره قاط زدی؟؟؟؟من ای جی نیستما!!!!!!!!!!!

درسا خندید و گفت:مریم...........................خواهش میکنم با من ازدواج کن.................من بدون تو خواهم مرد

مریم مرده بود از خنده

درسا:خب دیگه بشه زیادی خندیدی.......................بگو ببینم چته

بعد مریم دوباره ناراحت شد و همه ماجرا رو واسه درسا توضیح داد

درسا:این رنم خیلی کنه ستا!!!!!!!!

مریم:چی کار کنم؟؟؟..........................اگه دوباره پاپیچم بشه چی؟؟؟؟؟؟؟؟

درسا:نمیشه......................اگه دوستت داشته باشه به خواهشی که ازش کردی گوش میده.......................نگران نباش

مریم:امیدوارم

درسا:خب همسر عزیزم پاشو بریم بیرون یه چیزی بخوریم....................گشنمه.................بچه ها همه منتظرن نا تو بیای

بعد دست مریمو گرفت و پاشدند و رفتند سمت در

مریم:راستی چرا درو قفل کردی

درسا:بخاطر این

بعد یهو درو باز کرد و دخترا با مخ افتادند تو اتاق

مریم زد زیر خنده

درسا:میدونستم میخوان بیان فالگوش وایسن....................اگه درو باز میذاشتم کیومدند تو نمیذاشتن ما دوتا زن و شوهر باهم خلوت کنیم

دخترا کمرشونو گرفته بودن و پاشدند و خندیدند و همه ریختند تو آشپزخونه(قبیله ی نخورده ها)


کمه؟

زیاده؟

هیچی هست شرمنده دیگه

نظظررررررررررررررررررررر زیادددددددددددددددد

MY LOVE U-KISS...
ما را در سایت MY LOVE U-KISS دنبال می کنید

برچسب : U,KISS ,داستانU,KISS & I,KISS, نویسنده : woo sung min u-kiss بازدید : 376 تاريخ : 29 / 6 / 1391 ساعت: 3 AM