داستان U-KISS و I-KISS قسمت 24

ساخت وبلاگ

اینم غصمت ۲۴:

صبح وقتی از خواب پاشد مریم هنوز خواب بود اما همه از همه اتاقا اومده بودن و بالا سرش وایساده بودن

کوین:چیه؟؟؟؟همتون وایسادین بر و بر مارو نگاه میکنید........................آدم ندیدید؟؟؟؟؟

دونگ هو:آدم دیدیم.................منحرف ندیدیم...................دیشب چی کار کردی با ابن دختر بیچاره؟؟؟؟؟؟

کوین دید که پیش مریم خوابش برده............سریع پاشد و گفت:هیچی.................به خدا هیچی

ایلای:موندم چطوری سر و تهشو هم آوردی که ما نفهمیدیم...................چقدر بی سر و صدا کار کردی که منو کیسوپ از خواب بیدار نشدیم

کوین:بابا هیچی نبوده...................باور کنید....................من نفهمیدم کی اینجا خوابم برده............

سوهیون:انقدر دیر تموم شد که نفهمیدی کی خوابت برد؟؟؟؟؟؟

مریم چشاش بسته بود اما بیدار بود....گفت:بس نمیکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.............هیچ اتفاقی نیوفتاده..................دیشب اون دوتا خابالو خواب بودند و هر چی کوین در زد درو باز نکردند اونم مجبور شد منو بیاره اینجا.........

کوین:تو دیشب بیدار بودی؟؟؟؟

مریم:بیدار نبودم.............اما خر که نبودم میفهمیدم داری چی کار میکنی.....................

کوین:بفرما.............شاهد از غیب رسید

کیانا:مریم مطمئنی هیچ کاری نکرد؟؟؟؟؟؟

مریم:آره مطمئنم............................تازه اصلا کاریم کرده باشه باید از شما اجازه بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟(والله...........راست میگم دیگه)

کوین:بیا....................خودش راضیه...............شما چی میگین؟؟؟؟؟؟

مریم:کی گفته من راضیم.............................گفتم اگرم بخواد کاری بکنه به کسی ربطی نداره..............تو که نباید از فرصت استفاده کنی!!!!!!!!(مردم سو استفاده گرند والله)

خلاصه یکم جر و بحث کردنو و رفتن پایین صبحونه خوردند و رفتن بالا آماده شدند تا برن بیرون تهران گردی

به یکی از مهماندارای هتل گفتند تا سه تا ماشین بگیره واسشون امروزو در اختیارشون باشه(خب اتوبوس بگیرین دیگه!!)

بعد از اومدن ماشینا کوین و مریم و صبا و ایلای و ای جی توی یه ماشین بودند(این ای جی نمیخواد دست از سر من برداره!!!!!!)(دوتا منحرف انداختین با من و کوین؟؟؟؟؟؟؟؟)

توی یه ماشین دیگه کیانا و کیسوپ و هون و دیانا(دوتا اضافیارو انداختند با کیانا و کیسوپ.........هه هه هه)(منظورم از اضافی اونایی که دوست ندارن{دوست دختر یا دوست پسر ندارن})

توی اون  یکی ماشینم نیلو و سوهیون و نگین و دونگ هو بودند(فقط تو ماشین ما همه خرسها افتادند..............چرا ما باید تنگ و ترش بشینیم.........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

خلاصه راه افتادند و چندتا از پارکای تهرانو دیدند و موزه پوزه رفتند و بعد دیگه راننده هارو رد کردند رفتند و قرار شد هر وقت بچه ها بهشون زنگ زدند بیان یه جا دنبالشون.................

توی پارک بستنی خوردند................چند نفری که طرفدار کره ایها بودند و اونارو میشناختند اومدند جلو و امضا گرفتند اما دخترا نذاشتند پسرا باهاشون عکس بگیرند...........پسرا هم همینطور(غیرتشون گل منگلی شده.......)

بعد رفتن با هم رستوران

صبا:خب چی سفارش میدین؟؟؟؟

ایلای:اینا همش به فارسیه که...........ما که فارسی بلد نیستیم.........................شما بگید کدوم بهتره ما هم اونو انتخاب کنیم

نگین:من میگم کباب بخوریم......................من خیلی وقته کباب نخوردم دلم خیلی میخواد

دونگ هو:کباب چیه؟(وای...........چه خنگه!!!!!!)

نگین:کباب یه غذاییه که با گوشت درست میشه و برنج داره

دونگ هو:من کباب میخوام..............من عاشق گوشتم

هون:دیگه چه غذاهایی هست؟

کیانا:جوجه کباب....................قیمه و قورمه و کلا غذاهای خورشتی............لازانیا.............پیتزا..........ساندویچ..................همه چی داره دیگه........................اینجاهم یه چیزیه تو مایه های رستورانایی که دونگ هو دوست داره

ای جی:سوپم داره؟؟؟؟

کیانا:آره!!چطور مگه...........

بعدای جی یه نگاه به مریم کرد و خندید و گفت:من سوپ...................م.ا.ر.م.و.ل.ک....................میخوام

مریم با پاش زد به پای ای جی و ای جی دادش رفت هوا

ای جی:چته؟؟؟؟

مریم:اینجا از این چرت و پرتا نداره

ای جی:یا سوپ مارمولک یا هیچی....

مریم:با هیچی موافقم

گارسون اومد و گفت:سلام خانوم ها و آقایون(میخواد آهنگ believe رو بخونه..........)چی میل دارین؟؟؟؟

همه کباب و جوجه سفارش دادن

موقع سفارش دادن ای جی یواشکی در گوش کیانا که پیشش نشسته بود گفت:این جمله رو به فارسی به من بگو چی میشه...........................سوپ مارمولکم دارین(اینو به کره ای گفت)

کیانا فارسیشو بهش گفت

گارسون:چیز دیگه ای میل ندارین؟؟؟؟؟

ای جی:ببخشید...............سوپ مارمولکم دارین؟؟؟؟؟؟

گارسون:بللللللللللللللللله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ای جی:سوپ مارمولک...........

گارسون:نخیر نداریم

مریم دوباره زد به پای ای جی و گفت:گفتم که...................این غذاها فقط تو کره سرو میشه..............ایرانیا از این چیزا نمیخورن...............ببخشید آقا شما برید به کارتون برسید

گارسون:اگر بخواید میتونیم سفارش بدیم به سر آشپزمون تا واستون درست کنند؟؟؟؟

مریم:نه...............ممنون.............بفرمایید(این گارسونه چقدر پرروئه!!!)

خلاصه غذاشونو خوردند و از رستوران اومدند بیرون

دونگ هو:واقعا خوشمزه بود......................منکه خیلی خوشم اومد..................اسمش چی بود؟؟؟؟آها....................کاباب

نگین:هههه...........کاباب نه کباب.................ههه

دونگ هو:همون.....................کاش تو کره هم از این چیزا بود

ای جی:دونگ هو......................تو دلت میاد سوپ مارمولک به اون خوشمزگی رو به کباب بفروشی؟؟؟؟؟

مریم:ای جی من دارم واست.............آبرو منو میبری!!!!....................یه روز یه بلایی به سرت میارم که از این کارت پشیمون شی.............

کوین:حالا دعوا نکنید...........بریم یکم قدم بزنیم بعد بریم هتل

جلوتر یه پارک بود.............رفتن تو پارک یکم قدم زدند و بازی کردن بعد از یه ساعت زنگ زدند به یکی از راننده ها و گفتند که  با اون دوتای دیگه بیاد دنبالشون جلوی پارک هنرمندان(چه جاییم رفتن.....)

یه نیم ساعتی گذشت و بچه ها توی پارک نشستن و منتظر راننده ها شدن

ایلای و صبا یکم دورتر از بقیه نشسته بودن

ایلای:صبا تو تهرانو بلدی؟؟؟؟

صبا:آره ، اکثر جاهاشو بلدم

ایلای:یعنی اگه دوتایی باهم بریم بگردیم میتونی راه برگشتو پیدا کنی؟؟؟؟

صبا:آره ، اسم هتلو به هر راننده ای بگی بلده.............خودمم آدرس هتلو بلدم

ایلای:پس بریم؟؟؟؟

صبا:کجا؟؟؟؟؟بودیم در خدمتتون............

ایلای:بریم بگردیم دیگه!!!!!!

صبا:الان؟؟؟؟این وقته شب؟؟؟؟

ایلای:په نه په..............میخوای بذار فردا صبح بریم بچه ها هم ببریم..........

صبا:خب کجا بریم؟؟؟؟؟

ایلای:میریم دیگه.................

بعد دست صبا رو گرفت و رفت پیش بقیه و گفت:بچه ها..........شما برید................منو صبا میخوایم بریم یکم دیگه بگردیم

دونگ هو:اِ اِ..........ماهم میایم خب.............

ایلای یه چش غره به دوگ هو رفت و دونگ هو گفت:نه.................ما کجا بیایم.........................برین خوش باشین

کوین:ایلای..............اهم اهم اوهوم اهم؟؟؟؟؟؟؟(چرا رمزی حرف میزنه؟؟؟)

ایلای:اهم....................آره

کوین:اوکی.......................خوش بگذره................جای ماهم خالی کنید

ای جی:نه دیگه.....................نمیشه جای شمارو خالی کرد......................زشته!!!!!!!!

همه خندیدند و ایلای دست صبا رو کشید و برد

صبا برگشت داد زد:مریم آخر شب بیا اس بازی............

مریم:باشه..........

ای جی:چی چیو باشه............اون آخر شب وقتش پره......

مریم:چییییی؟؟؟؟؟؟؟

دونگ هو:واقعا نفهمیدی کجا رفتن؟؟؟

مریم همینجور با تعجب به پسرا نگاه میکرد

هون:مریم.............واقعا نفهمیدی؟؟؟؟

مریم سرشو به نشونه ی نهی تکون داد(یعنی نفهمیده.............................چه خریم چه دیر میگیرم)

یکم همه با تعجب به همدیگه نگاه کردند

مریم:نمیخواید بگید اون دوتا کجا رفتند؟؟؟؟؟

کوین:آخه مریم جون..................یه چیزیه که نمیشه توضیح داد

کیانا پاشد و دست مریمو گرفت و کشیدش اونور و گفت:خنگ خدا...............دوباره قاطی کردی..................رفتند یه کارایی با هم بکنن(چه کیانا تو این موارد زود مطلبو میگیره)

مریم دستشو زد رو دهنش  و گفت:واقعا؟؟؟خاک بر سرم چقدر جلوی این پسرا سوتی دادم.......................تقصیر خود صباست دیگه...............میگه شب اس میدم

کیانا:خب اونم مطلبو نگرفته.......................بدتر از تو....................خب دیگه بریم پیش بقیه فقط خواهشا سوتی نده

مریم:باشه...............

بعد رفتند نشستند پیش بقیه.............

ای جی:فهمیدی جریان چیه؟؟؟؟

مریم سرشو تکون داد و گفت:اوهوم..............

کوین:خوبه...............وگرنه باید تا عمق ماجرا واست توضیح میدادیم...........

خندیدند و بعد از دو دقیقه راننده ها اومدن

خلاصه برگشتن هتل و رفتن اتاقاشون

حالا میریم سراغ اون دو نوگل منحرف تازه شکفته:

توی خیابون داشتند راه میرفتند و حرف میزدند

رسیدن به یه هتل

ایلای:بریم اینجا؟؟؟!!!!

صبا:اینجا چرا؟؟؟؟؟ما هتلمون یه جای دیگست(بَ..............اینکه از من خنگ تره!!!!!!!!)

ایلای:میدونم..........ما برای یه کار دیگه ای اینجاییم

صبا یکم با خودش فک کرد و بعد گفت:هااااااااااا..........من نمیام تو..............

ایلای با یه قیافه ی متعجب و جدی گفت:چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

صبا:من هنوز آمادگیشو ندارم......................من......................من الان نمیتونم

ایلای:مگه اومدم خواستگاریت که آمادگی نداری......................بعدشم مگه ما باهمدیگه دوست نیستیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

صبا:خب چرا

ایلای:خب تو کره رسمه..............دوست دختر دوست پسرایی که قصدشون ازدواجه با هم میان اینجا

صبا:خودت داری میگی تو کره................اینجا ایرانه.........دوست دختر دوست پسرا چنین جایی نمیان(راستی اینم بگم که پلیسای گشت موقع فیلم برداری داستان هیچ جا حضور نداشتند..........)

ایلای:اینجا ایرانه................ما که ایرانی نیستیم!!!!!!!!!!!(پس صبا اینجا بوقه؟؟؟؟؟................. نکنه صبا چینیه ما خبر نداشتیم............میگم زود میشکنه!!!!!)

صبا:نمیدونم.........................(کوفت بگو نه دیگه.................)

ایلای دستشو گرفت و گفت:من میدونم.................بیا بریم تو...................هیچ اتفاقی نمیوفته(این باز اومد حرف بزنه دویید.......................یعنی چی هیچ اتفاقی نمیوفته؟؟؟؟؟؟؟؟)

خلاصه دو عدد انسان منحرف وارد هتل شدند................یه اتاق گرفتند و رفتند تو اتاق:

صبا رو تخت نشسته بود و ایلای داشت مسواک میزد(شعار من و مامانم در دوران کودکی=جیش ، مسواک ، لالا)

صبا:خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ایلای:خب به جمالت!!!!!

صبا:اومدیم اینجا چی کار؟؟؟؟؟؟؟؟

ایلای مسواکشو شست و گذاشت تو کیفش(اینا از توی پارک اومدند.............مسواک از کجا آوردند؟؟؟؟؟حتما سر راه خریدند دیگه!!)و اومد پیش صبا نشست و گفت:خب از کجا شروع کنیم؟؟؟؟؟(جووووووووووووونم؟؟؟؟؟؟؟مگه میخواین خونه تکونی کنین!!!!!!!!)

صبا:وا................منظورت چیه؟؟؟؟من باید بگم از کجا؟؟؟؟(صبا پررو شدیا)

ایلای:خب................بیا یکم حرف بزنیم

صبا:چی بگیم؟؟؟؟

ایلای:اممممممممم؟؟؟؟؟...............................چی شد که از من خوشت اومد؟؟؟(چه پررو!!!!!!!)

صبا:اممممممم.............خب.........اولین بار که تو گروه دیدمت از قیافت خیلی خوشم اومد................اون موقع خیلی تو فاز کره نبودم................اما توی چندتا آهنگ که دیدمت حس کردم دارم بهت علاقه مند میشم.....................این بود که توی اینترنت خیلی راجع بهت تحقیق کردم(مگه اومده بود خواستگاری که رفتی تحقیق؟؟؟).......................هر چی بیشتر ازت میفهمیدم.................هر چی بیشتر میدیدمت بیشتر عاشقت میشدم...................تا اینکه یه روز کل مدرسه فهمیدند من تو رو دوست دارم........................هیچکس حق عاشق تو شدن و نداشت................همه باور کرده بودند که تو مال منی و هیچکس حق نداره نگاه چپ بهت بکنه............................اونقدر عاشقت شده بودم که همه آهنگای گروهو اونجایی که تو میخوندیرو حفظ بودم............................خلاصه منی که خیلی اهل کره نبودم.............حسابی شیفتت شده بودم....................تا یه روز مریم پیشنهاد داد بیایم خواننده شیم تا بتونیم شمارو ببینیم...............با اینکه امید نداشتیم اما شروع کردیم و موفقم شدیمو و به شما هم رسیدیم.................تو چی شد که از من خوشت اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ایلای:خب راستش...................من قبل از اینکه شمارو تو اون مهمونی ببینم آهنگاتونو شنیده بودم..........................اولین کلیپی هم که خوندینو دیدم و اونجا ازت خوشم اومد....................تو مهمونی من تا از در وارد شدم تورو دیدم اما تو منو ندیدی...........بعد از یه ربع خاستم بیام پیشت که تو اونجوری غش کردی و قاطی کردی.........

بعد هردوشون خندیدند و ایلای گفت:اما من از همون اول دوستت داشتمو هنوزمدارمو خواهم داشت

بعد رفت جلو و صبا رو بوسید(مثله کیسوپ نیم ساعت طول کشید)............................بعد صبا خوابید رو تخت و...................................من آدم این حرفا نیستم..............بقیشو خودتون میدونید دیگه.................من نمیگم...........................فقط اینو بگم که صبا در اولین دیدار من با خودش شتک خواهد شد............................

فردا صبح صبا وقتی از خواب بلند شد ایلای هنوز خواب بود...................بغلش کرد و دوباره خوابید(تو که از نیلو هم خوابالو تری)

صبا خانوم..........

راضی شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عزیزان خواننده ی این قسمت:

این قسمت به خواس من نوشته نشد به خواست صبا بود

به دست من نوشته شد

من آدم اینقدر منحرفی نیستم

همه ی انحرافات داستان برای افزایش بازدید و جذاب شدن داستانه(آخه اصولا داستانا و فیلمای منحرف بیشتر طرفدار دارن)

خلاصه لطفا شما منحرف بازی در نیارید که من چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اعصاب معصاب ندارم.....................

فعلا بای تا قسمت بعدی..........

MY LOVE U-KISS...
ما را در سایت MY LOVE U-KISS دنبال می کنید

برچسب : U,KISS ,داستانU,KISS & I,KISS, نویسنده : woo sung min u-kiss بازدید : 429 تاريخ : 11 / 5 / 1391 ساعت: 3 PM